_ دانشجوی دانشگاه ها از ترم 1 تا ترم 8: واقعیت های تاسف بار بعضی از افراد ( مسئولین بجنبند که جامعه از دست رفت )

ویژگی های کلی:این دختران (یا پسران)  از آن دسته دخترانی هستند که تا زمان ورود به دانشگاه با واژه ای به اسم پسر غریبه هستند و تنها وسیله نقلیه ای که سوارشده اند اتوبوس می باشد.از نظر شکل ظاهری بیشتر شبیه مردان غیرتمند و با خدا هستند!!! ( در مورد پسران هم صادق هست تا حالا سبیلشون رو نزدن یه باره جو گیر می شن)

خصوصیات این  دانشجویان :

ترم 1- اصولاً وقتی به آنها بگویید با سه حرف پ- س – ر یک کلمه معنی دار بسازید مخ آنها ERRORمیدهد ( پسر ها هم به همین منوال)  ! چون فکر میکنند تنها دانشجوی این مملکت هستند عمراً کسی را تحویل نمیگیرند.و تا وقتی که قبل از اسمشان کلمه مهندس و دکتر را به کار نبرید جوابتان را نمی دهند!  فقط برای عملیات قضای حاجت به WC می روند.طولانی ترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه تا خانه می باشد.به پسران همکلاسی به چشم خواستگار نگاه می کنند.تمام کتب ترم اول را می خرند و با دقت جلد میگیرند.سوژه خنده دانشجویان ترم بالایی هستند. وقتی به آنها سلام میکنید به چشم یک مزاحم خیابانی به شما نگاه میکنند!(بی جنبن دیگه!!!) درفاصله بین کلاسها نان و پنیر دستپخت مادر را میل میکنند تا انرژی بگیرند! ( در مورد پسر ها هم کاملا صادق هستن ایشون )

ترم 2 – همچنان قادر به ساختن کلمات معنی دار نمیباشند!متوجه میشوند به غیر از آنها افراد دیگری نیز به اسم دانشجو تو این مملکت هستند! به مقداربسیار ناچیز از قطر ابروها کاسته میشودولی سیبیل جزیی از اعضای ثابت بدن می باشد ( اینجاست که فساد وتباهی شروع  میشه خدا اخر وعاقبت و اخرت هممون رو بخیر کنه).سر کلاس متوجه موجوداتی عجیب و غریب میشوند اما اسم آنها را نمی دانند.کماکان مسیر دانشگاه تا خانه بدون هیچ کم و کاستی طی میشود.نیمی از کتاب های ترم را میخرند و نیمه دیگر را از کتابخانه میگیرند.
اگر به آنها سلام کنید در جواب زمزمه نامفهومی میشنوید با این مضمون:سلام علیکم ورحمة الله و برکاته! دو- سه بار از جلوی تریای دانشکده رد میشوند اما جرأت داخل شدن را ندارند!(استغفرالله)

ترم 3 - به معنای واژه پسر پی می برند و با ماهیت آن موجودات عجیب و غریب آشنا می شوند.به این نکته حیاتی پی می برند که تنها استفاده WC قضای حاجت نیست!!!سوژه خنده پیدامیکنند . همه کتابها را از کتابخانه می گیرند و متوجه میشوند که تا 4 جلسه میتوانند سر کلاس غیبت کنند.می فهمند که شهر خیلی بزرگ است و غیر از خانه شان جاهای دیگری هم دارد! تریا دانشکده تبدیل به پاتوق آنها میشود.در جواب سلام شما میگویند سلام! ( خواص هم همینطوری تغییر می کنن دیگه .چرا گیر می دین ) ( پسر ها هم تازه می فهمن چه وضعی هست تو این دانشگاها )


ترم 4 – با واژه BF آشنا میشوند اما راه و رسم تور کردنش را بلد نیستند.ابروها نازکمیشه وسیبیل ناپدید!در ساعت های استراحت بین کلاسها و حتی وسط کلاس ها به WC میروند!همیشه در دانشگاه از قسمتهای ''پر پسر'' عبور میکنند.شروع میکنند به پرسیدن آدرس از پسرای خوش تیپ دانشگاه!(نکته:اگر دیدید که جلوی در آموزش یه دختر ازتون آدرس آموزش رو پرسید پس: 1- دختره ترم 4 درس میخونه.2-شما خوشتیپید!.3 – لطفا به یاد اخرت واتیش داغش باشین )شروع میکنن به نوشتن جزوه !هر 2-3 شب یکبار به خانه میروند برای حاضری و به خاطر غر زدنهای مامان بابا.(خوب پدر مادرن دیگه دلشون تنگ میشه شما به بزرگی خودتون ببخشید!) و تعویض لباس و بقیه روز ها خونه دوستشون درس میخونن!(آره جون خودت .بیچاره پدر ,مادره خبر نداره خوابگاه دخترا بغل خوابگاه پسراست . کوتاهی مسئولین هستش دیگه  !!!!) در جواب سلام شما میگویند:سلام.چطوری؟خوبی؟    (  پسرها هم همینطور میشن و کلا هی میگن به به   به به. )

 

ترم 5 –یکی از این موجودات خوش خط و خال (BF ) را بدست می آورند اما چون تازه کار هستند بامبول های زیادی سرشان پیاده میشود!اصلاً سرکلاسها نمی روند و از دانشگاه فقط با WC کار دارند!چون BF دارند دیگه احدی را تحویل نمیگیرند و درست مثل ترم یک میشوند( چون این دفعه
فکر میکنن فقط خودشونن که BF دارند و آسمان باز شده این پسره افتاده تو بغل اینا! =آخر بی جنبگی)کوتاهترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه به کافی شاپ و سپس خانه میباشد.از چهره مردانه گذشته تنها خاطره ای باقی مانده است!(اینجاست که میگن مردونگی مرده!!!) به دلیل افزایش آرایشات روی صورتشون اضافه وزن می آورند و برای جبران آن از مقدار شلوار و مانتو شان کم میکنند!یک میز اختصاصی برای خودشان و BFشان در تریا دانشکده رزرو است!تابلو میشوند.کارکنان حراست دانشگاه آنها را به اسم کوچک می شناسند.سند کمیته انضباطی را به نامشان میکنند!در جواب سلام شما (بعد از 10 دقیقه!) می گویند:اوا سلام ببخشید حواسم نبود(طرف داره عاشق میشه و حواسش یه جای دیگست....)

 

ترم 6 – خیلی تابلو میشوند!عاشق میشوند! مورد سوءاستفاده قرار میگیرند!مشروط میشوند!!! خاک برسر میشوند  


ترم 7 –به طرز وحشتناکی تابلو میشوند! در عشق شکست میخورند!مشروط میشوند!


ترم 8 – دوباره آدم میشوند.دیگر تابلو نیستند چون جوانان مستعد دیگری جای آنها را میگیرند(من لذت می برم میبینم این جوونارو.......! ما رو هم از راه منحرف کردند )جای جا ی دانشگاه برایشان خاطره انگیز است.مثل بچه آدم این ترم درس میخوانند فارغ میشوند.در به در دنبال شوهر میگردند.به نگهبان جلوی در دانشگاه هم...
پا می دهند.عضو مارشال – مدرن میشوند و عکس یک بدبختی را میبینند.(متوجه میشوند خداوند چه علاقه بسیار زیادی به خلق گلابی دارد!! احتمالاًاون بدبخت همون گلابی هستش که از پشت کامیون افتاده ..........!!!) به او پیشنهاد دوستی میدهند و از چاله به چاه می افتند!!!!

بعد از دانشگاه: ازدواج میکنند و رخت بچه میشورند ( پسر ها هم میرن رو تاکسی کار میکنن )

ببینین متاسفانه  بعد 30 سال چجوری بعضی از مردم تغییر کردن ( به نظر من خانواده ها مشکل اساسی هستن )

 

دسته ها :
پنج شنبه بیستم 12 1388

_چو شد روز کاکا بپوشید گبر
نگهبان تن کرد بر گبر ببر
گذشت از ژاوی و بالا گرفت
همی ماند زو کاتالان در شگفت
خروشید کای والدز خوش خیال
هماوردت آمد برآرای کار
زنیرنگ کاتالانی بدین سان درست
وگرنه که پایت همی گور جست
بکوبمت زین گونه امروز چنان
کزین پس نبیند تو را زنده کاتالان
من امروز نز بهر جنگ آمدم
پی انتقام و نام و ننگ آمدم
همی گفت کای پاک دادار هور
فزاینده ی قدرت شوت و زور
همی بینی این پاک تیم مرا
روان مرا هم توان مرا
که چندین بشوتم که این والدزار
مگر سربپیچاند از ان کارزار
چو کرد او بر آن توپ روی پا
ز روی چمن اندر آمد هوا
بزد توپ بر چشم والدزار
سیه شد جهان پیش آن نامدار
خم آورد بالای سر و تنش
بشد توپ گل ، خاک بر سرش

"سپیدقو"

پنج شنبه بیستم 12 1388

_طرف لب دریا همش داد میزد آفرین، ما شا ا .... ،ازش میپرسن چه کار میکنی ؟میگه : پسرم یک ساعته رفته زیر آب هنوز بر نگشته ... عجب نفسی داره ... !

تو جاده پلیس جلو یه ماشینو میگیره و میگه چون از صبح اولین کسی هستی که کمربند ایمنی بستی برنده 100 هزار تومن شدی حالا میشه بدونم میخای باهاش چی کار کنی؟ مرد میگه:میرم گواهینامه میگیرم زنش سریع میگه :جناب سروان این وقتی مشروب میخوره پرت و پلا زیاد میگه بچشوون از اوون پشت میگه بابا نگفتم با ماشین دزدی قاچاق نکنیم؟ یه صدا از صندوق عقب میاد :از مرز رد شدیم یا نه؟

می دونی چرا توشک رو قبل از دوختن با چوب می زنن ؟ چون بعدا هر چی دید صداش در نیاد ...

حیف نون می ره ماشینش رو بیمه کنه، آقاهه بهش می گه: خدا کنه هیچ وقت از این بیمه استفاده نکنی. غضنفر می گه: اگه اینطوریه که الهی تو هم از این پول خیر نبینی!

حیف نون با نامزدش میرن بیرون، گم می شن. دختره می پرسه حالا چی کار کنیم؟ حیف نون می گه تو برو خونتون، من برای خودم یه فکری می کنم.

به یارو می گن نظرت در مورد گرون شدن بنزین چیه؟یارو می گه برای ما که فرقی نمی کنه ما همون 1000تومن بنزین رو می زنیم

از یک معتاد میپرسن چطور شد که معتاد شدی؟ میگه با بچه ها قرار گزاشتیم روزهای تعطیل تفریحی بکشیم یه هویی خوردیم به عیدنوروز.

یارو میره سمعک بخره، فروشنده میگه: همه جورشو داریم، 1000 تومنی تا 1000000 تومنی.
یارو میگه: 1000 تومنی اش چه جوری کار میکنه؟
فروشنده میگه: این اصلا کار نمیکنه فقط چیزی که هست وقتی مردم اینو میبینن، بلندتر حرف میزن.

حیف نون آخر عمری بچه هاشو جمع میکنه دور خودش و به هر کدوم یه تیکه چوب میده میگه بشکنید. همه میشکونن … به هر کدوم 5 تا چوب بیل میده میگه بشکونید. همه میشکونن… به هر کدوم 10 تا دسته بیل میده میگه بشکونید . همه میشکونن…! بر میگرده میگه پاشید گمشید برین بیرون جنبه یه نصیحت کردنم ندارید….

حیف نون میره خواستگاری. مادره دختره به غضنفر میگه : دختر رو پسندیدی؟میگه : حالا ما بریم یه دور بزنیم بعدا مزاحم میشیم.

حیف نون میره خواستگاری طرف میگه میخوام درس بخونم میگه پس ما میریم یه دو ساعت دیگه میایم!

طرف از باجه تلفن میاد بیرون میگن سالمه میگه آره فقط آفتابه نداره!

یه روز حیف نون به پسرش می گه این جوری که تو داری درس می خونی در آینده حتی یه گوساله هم نمی شی. اصلا می دونی گوساله چیه ؟ پسر: آره که می دونم گوساله، کسیه که باباش گاو باشه.

پدر برای اولین بار دید که دخترش به جای اینکه دو ساعت با تلفن حرف بزنه بعد از یک ربع حرف زدن تلفن رو قطع کرد. پدر پرسید: کی بود؟ دختر جواب داد: شماره رو عوضی گرفته بود

یه روز حیف نون داشته دنده عقب با ماشین از کوه میرفته بالا بهش میگن چرا دنده عقب میری میگه آخه می ترسم بالا جا نباشه نتونم دور بزنم بعدا وقتی می خواسته پایین بیاد باز می بینن داره دنده عقب می یاد میگن الان چرا دنده عقب می یای میگه اخه بالای کوه جا بود تونستم دور بزنم.

سه نفر میرن دزدی- صابخونه بیدار میشه و دزدا هر کدوم میرن تو یه گونی قایم میشن!صابخونه میاد و به گونی اول لگد میزنه..یارو صدای نون خشک در میاره! به دومی لگد میزنه .. صدای گردو در میاره! به گونی سوم که غضنفر توش بوده لگد میزنه ... هیچ صدایی در نمیاد..دویاره محکمتر لگد میزنه... باز صدا نمیده!؟ دفعه سوم که لگد میزنه حیف نون با عصبانیت میاد بیرون میگه بابا ..آرده ، آرد ..آرد صدا نداره میفهمی.

حیف نون میره طوطی سخنگو بخره، فروشنده بهش یه جغد میده، بعد از یه مدت دوستای حیف نون بهش میگن: یاد گرفته حرف بزنه یا نه؟ غضنفر میگه: هنوز نه ولی خیلی توجه میکنه  

نحوه عملکرد حراست دانشگاه : دیروز : از پذیرفتن خانم های بدحجاب معذوریم!!! امروز: از پذیرفتن خانم ها، با شلوار کوتاه معذوریم!!! فردا : خواهشا با شلوار وارد شوید.

طرف رادیولوژیست می شه یه مریض میاد جواب عکسشو بگیره بهش می گه یه دنده سمت راست قفسه سینتون شکسته که من تو فتو شاپ واستون درستش کردم.

به حیف نون میگن یک معما بگو، میگه اون چیه که زمستونا خونه رو گرم میکنه تابستونا بالای درختو؟! یارو هرچی فکر میکنه جوابشو پیدا نمیکنه، میگه: نمیدونم، حالا بگو چیه؟ حیف نون میگه بخاری! یارو کف می‌کنه، میگه: باباجان بخاری زمستونا خونه رو گرم میکنه ولی تابستونا چه جوری بالای درختو گرم می‌کنه؟ حیف نون میگه: بخاریِ خودمه دوست دارم بگذارمش بالای درخت!

حیف نون یه تیکه یَخو گرفته بوده بالا، ‌داشته خیلی متفکرانه بهش نگاه می‌کرده. رفیقش ازش میپرسه: چیرو نگاه میکنی؟ غضنفر میگه:  ازش آب میچیکه ولی معلوم نیست کجاش سوراخه!

به حیف نون میگن تو به زندگی پس از مرگ اعتقاد داری ؟ میگه 100% آخه من خودم 2 سال بعد از مرگ پدرم به دنیا اومدم

حیف نون داشته رادیو پیام گوش میداده،‌ گزارشگره میگفته: راه بهارستان به امام حسین بسته‌است، راه انقلاب هم به امام حسین بسته‌است… غضنفر میگه: باشه بابا بستس که بستس، دیگه چرا هی به امام حسین قسم میخوری؟!
حیف نون به شکمش میگه: تا کی من کار کنم تو بخوری شکمش جواب داد : میخوای من کار کنم تو بخوری.
حیف نون رفته بود دومیدانی از بغلیش میپرسه: اینا برای چی میدوند؟ یارو میگه: برای اینکه یک نفر اول بشه! حیف نون میگه: خب بقیه برای چی میدوند؟!؟

دسته ها : جک
چهارشنبه نوزدهم 12 1388
_شرایط تا چه اندازه نسبت به ۱۵ سال گذشته تغییر کرده است؟

همه چیز تا حدودی تغییر کرده است. چهار آسمان خراش قدیمی وجود داشتند و حالا ما “والدربباس” را در اختیار داریم که مکانی پیشرفته و کاملاً مناسب کار است. تمامی تحول های شکل گرفته مثبت بوده

است و امیدوارم بتوانیم به دنبال این مساله هواداران را خوشحال کنیم و باعث شویم که به افتخار کنند.

*در مورد تحول شکل گرفته در فوتبال چه نظری داری؟

۱۵ سال پیش، دو یا سه تیم بودند که همواره بالاتر از سایرین قرار می گرفتند و حالا تمامی تیم ها توانایی قهرمانی را دارند چرا که پیشرفت بسیاری در زمینه تمرین ها و روش های تاکتیکی شکل گرفته است.

فوتبال بیش از پیش حرفه ای و رقابتی شده است و تماشاگران بیش از همه از این مساله سود می برند.

*نقش تو به عنوان کاپیتان چیست؟

شما تنها زمانی به کاپیتان رئال مادرید تبدیل می شوید که سال ها در این تیم حضور داشته باشید. من معلمان بزرگی داشته ام. زمانی که در سن ۱۷ سالگی نخستین بار برای رئال مادرید به میدان رفتم، الگوی

من مانولو سانچس، فرناندو هیرو کبیر و سایر بازیکنان کهنه کاری بود که تجربه بازی در باشگاه های مختلف و تیم های ملی کشورهایشان را داشتند. نخستین الگوی من خورخه والدانو بود که اعتماد بنفس را به من

القا کرد و به من نشان داد که می توانم یک بازیکن فوتبال باشم. دیگر الگوی من فابیو کاپلو بود که در سال ۱۹۹۶ با ورود خود به تیم برای همه به ویژه من فوق العاده بود چرا که او به من کارهای تاکتیکی را آموخت و

به من یاد داد که فعالیت های بدنسازی از چه اهمیتی برخوردار هستند. او از ما می خواست که همواره تمرکز خود را حفظ کنیم و همین مساله باعث شده است که من در داخل و خارج از زمین در مسیر درستی

قرار گرفته و در این مسیر باقی بمانم. نخستین آسیب دیدگی هایی که در طول چند سال پشت سر گذاشتم حاصل تمرین های ویژه ای بود که در دوره بدنسازی داشتیم.

*و حالا خود تو چگونه می توانی در نقش یک معلم ظاهر شوی؟

تعیین یک الگو، سخت کوشی و لذت بردن از آنچه  انجام می دهیم همگی مهم هستند. من زودتر به تمرین می روم تا بتوانم بیش از ورود به زمین کمی خودم را گرم کرده و آماده کنم. همچنین دیگر مساله

مهم همدلی همه با یکدیگر است و اینکه بازیکنان جدید (رونالدو و کاکا) بتوانند خود را هرچه زودتر نه تنها با شرایط تیم بلکه با شرایط شهر تطبیق دهند. باشگاه گام بزرگی در راستای کمک به بازیکنان و خانواده های آنها برمی

دارد. همین موضوع به ما کمک می کند که چنین تیم عمل گرایی داشته و بتوانیم به فعالیت در زمینه آنچه بیش از هر چیز دیگری دوست داریم یعنی فوتبال بپردازیم.

*تو به بازیکنانی اشاره کردی که همین تازگی به تیم اضافه شده اند(رونالدو و کاکا). آیا نسل آینده با قدرت فراوان در راه است؟

 ما گروهی از بازیکنان با تجربه و جوان را در اختیار داریم. در یک طرف بازیکنانی مثل کاسیاس و کاکا و رونالدو و در طرفی بازیکنان جوانی مثل کانالس و هیگواین و گرانرو. بازیکنان ما روز به روز پیشرفت می کنند و این درست همان چیزی

است که این تیم برای بدست آوردن عناوین نیازمند آن است.

*هواداران رئال مادرید نمونه واضحی از متعهد بودن هستند، اینطور نیست؟

آنچه در اینجا اهمیت دارد خوب بازی کردن و پیروز شدن است، این دو قاعده از ابتدا در این باشگاه آموزش داده شده اند اما ارزش هایی هم هستند که توسط بازیکنان روزهای دور بنا شدند. ارزش هایی همچون

پشتکار، منش، فداکاری و تلاش تا سوت پایان بازی از جمله ارزش هایی هستند که ما در بسیاری بازی ها به نمایش گذاشته ایم. در این فصل همه بازیکنان در دیدار برابر والنسیا در سوپرجام اسپانیا فداکاری خود

را نشان دادند. ما درحالی که تنها ۹ بازیکن در اختیار داشتیم نتیجه بازی را به سود خود کردیم و فکر می کنم هم هواداران و هم بازیکنان به معنای واقعی این ارزش ها را در قلب خود جای دادند.

*شما در آن دیدار ۲ بازیکن کمتر داشته و از حریف عقب بودید. در چنین شرایطی چه حرف هایی در رختکن زده شد؟

بازی در سانتیاگو برنابئو بسیار خاص است و ما همواره احساس می کنیم که هواداران می توانند به ما نیروی اضافه ببخشند. آن روز، والنسیا تیم بهتر میدان بود اما ما به هیچ وجه قصد تسلیم شدن نداشتیم.

برخی مواقع نیازی به گفت و گو نیست و یک نگاه، خود گویای همه چیز است. همه ما از وجود انگیزه و تعهد برای پیروزی بهره می بریم. گاهی همانند دیدار برابر یوونتوس که ۲ بر صفر از آنها عقب بودیم تلاش

می کنیم به بازی برگردیم. اگر کمی خوش اقبال تر بودیم نتیجه می توانست متفاوت باشد. تیم ما هرگز ایمان و باور خود را از دست نمی دهد و همه ما می دانیم که در هر زمان می توانیم بر حریف خود غلبه

کنیم. همین ویژگی باشگاه ما را از سایرین متمایز می سازد.

*زمانی که نام بازیکنانی همچون “پول اسکولز”، “جان تری”، “دل پیرو”، “مالدینی” و “هیرو کبیر” به گوش تو می خورد چه فکری می کنی؟

آنها نمادهایی هستند که ارزش باشگاه های خود را به نمایش گذاشته و هر روز بزرگی بیشتری به وجهه باشگاه های خود می بخشند. مالدینی یکشنبه هفته گذشته بیستمین سال حضور خود در میلان را تجربه

کرد و همانند همیشه با انگیزه به نظر می رسید و دیدن این مساله برای تمام بازیکنان جدیدی که به تیم می پیوندند اهمیت دارد.

*کدام ویژگی مالدینی را بیش از همه تحسین می کنی؟

تمامی ویژگی های او تحسین برانگیز هستند. دوست داشتم جای او بودم. بازی کردن برای تیمی همچون میلان به مدت ۲۰ سال باورنکردنی است. هرکس که درکنار مالدینی بازی کرده از اعجوبه بودن او سخن

گفته است. افسوس می خورم که ما هرگز در کنار یکدیگر بازی نکرده ایم اما من از هر لحاظ او را تحسین می کنم. مالدینی با گذشت و با صلاحیت است و روزی که او تصمیم به آویزان کردن کفش های خود بگیرد

فقدان بزرگی برای همه خواهد بود.

*در مورد فرناندو “هیرو کبیر” چه نظری داری؟

فرناندو کبیر همانند مانولو سانچس معلم من در اینجا بود. او کاپیتان باشگاه و تیم ملی اسپانیا بود. هرآنچه آموخته ام مدیون او هستم. فرناندو رهبری بود که همه ما به او نیاز داشتیم و خط دفاعی نیز به او نیاز

داشت.

*نسل بزرگی از بازیکنان جویای نام نیز در اسپانیا به چشم می خورد، در مورد این مساله چه نظری داری؟

این موضوع برای پیشرفت فوتبال فوق العاده است. بازیکنان واقعاً خوبی هم هستند که خود را بالا می کشند و این مساله در یورو ۲۰۰۸ به وضوح دیده می شد. آنها بازیکنان با استعداد و باهوشی هستند که در

هر لحظه از بازی می دانند باید چه کنند. آنها بازیکنانی هستند که پیشرفت فوق العاده ای به ویژه پس از قهرمانی در اروپا داشته اند.

*به نظر می رسد تو احترام فوق العاده ای برای فوتبال ایتالیا قائل هستی و فوتبال این کشور را مورد تحسین قرار می دهی، اینطور نیست؟

بله، همین طور است. ایتالیا فرهنگ متفاوتی دارد. ایتالیایی ها احترام بسیاری به بازیکنانی همانند مالدینی، توتی، دل پیرو و پیش از آنها روبرتو باجو می گذارند. آنها همواره مورد احترام هستند، حتی زمانی که

در حد و اندازه های خودشان ظاهر نشده باشند به سبب آنچه برای باشگاه و تیم ملی کشورشان انجام داده اند مورد احترام واقع شده اند. هر زمان که من به شهری در ایتالیا می روم، مردم آنجا همانند مردم

محلی با من رفتار می کنند. آنها نسبت به من با گرمی و محترمانه برخورد کرده اند. ایتالیایی ها دوستداران بزرگ فوتبال هستند. آنها تمامی بازی ها را تماشا می کنند.

*تو هم باعث خوشحالی مردم می شوی و باید از این بابت احساس غرور کنی.

نمی توانم گلایه کنم. روز ۲۹ اکتبر ۱۴ سال از نخستین بازی من برای رئال مادرید می گذرد و هرآنچه فوتبال به من بخشیده خالی از لطف نبوده است. من تجربه های بسیاری به همراه بازیکنان، مربیان، رقبا و

هوادران سرتاسر دنیا داشته ام. این برای من زیبایی هایی به همراه دارد و هرجا که باشم این زیبایی ها از من جدا نمی شوند.

*کدامیک بهتر است؛ به ثمر رساندن گل یا دادن پاس منجر به گل؟

هر دو. به عنوان یک مهاجم، گلزنی را ترجیح می دهم اما گاهی ارسال یک پاس گل زیبا پس از یک حمله تیمی فوق العاده به همان اندازه لذت بخش است. به ثمر رساندن آن گل فوق العاده برابر منچستر یونایتد

در فصل ۲۰۰۰-۱۹۹۹ برایم آسان بود چرا که ردوندو همه کارهای دشوار پیش از گل را انجام داده بود.

*چند بازیکن حاضر در تیم، پاسورهای خوبی هستند؟

ما بهترین ها را در اختیار داریم. ، “فان درفارت”، “گوتی” و کاکا, بازیکنانی هستند که با توجه به سبک تیم ما برجستگی پیدا می کنند. زمانی که آنها آماده باشند، کار ما در گلزنی به مراتب آسان تر می شود.

*تو تا به حال326 گل برای رئال مادرید به ثمر رسانده ای کدامیک از همه متمایز تر بوده است؟

من در مورد به ثمر رساندن گل های فراوانی، بسیار خوش اقبال بوده ام اما فکر می کنم هنوز هم نخستین گل برایم متمایزترین است چرا که از زمان پیوستن به باشگاه در سن ۱۵ سالگی رویای به ثمر رساندن آن

را در سر داشتم. همواره رویایم این بود که نخستین بار در سانتیاگو برنابئو برای رئال مادرید به میدان بروم و موفق به گلزنی شوم. زمانی که گل را به ثمر رساندم دیوانه شده بودم. فکر می کنم دوندگی ام پس از

به ثمر رساندن گل و در زمان خوشحالی بیشتر از دوندگی ام در تمام زمان بازی بود. گل بسیار خاصی بود، به ویژه اینکه آن را برابر اتلتیکو مادرید به ثمر رساندم. لادروپ، یکی از بهترین بازیکنانی که تا به حال در

کنارش بازی کرده ام پاس گل را داد. او همچنین در زمینه مربیگری نیز شایستگی های خود را به اثبات رسانده است.

*پس از به ثمر رساندن گل، چه کسی را در آغوش گرفتی؟

دنی را در آغوش گرفتم که در زمان سرمربیگری بنیتو فلورو نخستین بازی خود را برای تیم انجام داد. ما با یکدیگر، هم اتاقی بودیم و او همواره حمایت بسیاری از من می کرد. احساس کردم که او باید به جای من

در ترکیب اصلی قرار می گرفت. او نسبت به گلزنی من اطمینان داشت و من قصد داشتم از او به خاطر رفاقتی که با من داشت سپاسگذاری کنم چرا که این رفاقت براستی بیش از هر چیز دیگری ارزش داشت.

همه اعضای تیم به من کمک کردند.

*آیا هنوز هم پیش از رفتن به میدان دچار اضطراب می شوی؟

من هنوز هم تا حد کمی این احساس را دارم. درحال حاضر بیشتر از گذشته از بازی در سانتیاگو برنابئو و ویسنته کالدرون لذت می برم. هو کردن شما از سوی هواداران حریف برای آنها لذت بخش است چرا که آنها

این کار را واقعاً از روی کینه انجام نمی دهند. این مساله حاکی از بی احترامی است و حتی باعث می شود علاقه بیشتری نسبت به بازی در چنین ورزشگاه هایی پیدا کنید. فکر می کنم باید در موقعیت های

ناسازگار تمامی تلاش خود را بکنید.

*احساس می کنی بیش از بازی، تازه واردها تو را زیرنظر دارند؟

من واقعاً هرگز به این مساله توجه نکردم چرا که روی کارهای خودم تمرکز داشتم. برخی مردم پس از اتمام بازی، پیراهن شما را درخواست می کنند، مطرح شدن این مساله از سوی بازیکنان تیم هایی که هرگز

در سانتیاگو برنابئو بازی نکرده باشند طبیعی است.

*کدام بازی را بیش از سایرین به خوبی به یاد می آوری؟

بازی در جام بین قاره ای در سال ۱۹۹۹ را بیش از همه به خاطر دارم. آرزوی هرکسی به ثمر رساندن گل پیروزی بخش در فاصله ۵ دقیقه مانده به پایان بازی است. در آن زمان تازه از آسیب دیدگی کشاله ران رهایی

پیدا کرده بودم و شرایط دشواری داشتم اما حضور در آن دیدار، به من کمک کرد تا این شرایط دشوار را پشت سر بگذارم. گل زیبا و مهمی بود چرا که سال ها از آخرین موفقیت تیم ما در جام بین قاره ای می گذشت.

*آیا در زمان تماشای یک مسابقه فوتبال، هیجان زده می شوی؟

نه، من دوست دارم بازی ها را در یک فضای آرام تماشا کنم. روی نیمکت نشستن بدتر است چرا که شما می خواهید بازی کنید و در مورد آنچه می بینید با خود کلنجار می روید و گلایه می کنید چرا که هیچ کاری

از دست شما برنمی آید. زمانی که در منزل، مسابقه فوتبالی را تماشا می کنم آرام هستم. فکر می کنم با تماشای یکی از مسابقه های تنیس رافائل نادال اضطراب بیشتری پیدا می کنم. در فصل ۲۰۰۳-۲۰۰۲

به دلیل عمل جراحی مجبور شدم دیدار برگشت برابر منچستر یونایتد در لیگ قهرمانان اروپا را از دست بدهم و رونالدو سه گل در آن دیدار به ثمر رساند که باعث خوشحالی بی حد و اندازه من شد.

*ترجیح می دهی در این فصل به قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا، لالیگا و یا جام پادشاهی دست پیدا کنی؟

چالش واقعی ادامه موفقیت در بدست آوردن عناوین است. بزرگترین اهداف ما لالیگا و لیگ قهرمانان اروپا هستند اما در جام پادشاهی نیز بیکار نخواهیم نشست چرا که قهرمانی در این جام حسرت بزرگی در دل

بسیاری از بازیکنان تیم است. امیدوارم امسال به قهرمانی در این جام دست یابیم. هدف شخصی من رسیدن به رکورد گلزنی دن آلفردو دی استفانو بود که ان را انجام دادم و حالا من بیشترین گل را در رئال مادرید و لالیگا زده ام . این مساله به آماده سازی بهتر من کمک کرده و انگیزه مرا دو چندان می سازد.

*بازیکنان تیم جوانان رئال مادرید شما را الگوی خود قرار می دهند، درست است؟

آنها شروع فوق العاده ای در این فصل داشته اند. بازیکنان جوان بسیار خوب کار می کنند و رهبران کنونی آنها هستند. سایر تیم های رده های سنی پایین تر هم فوتبال زیبایی ارائه می دهند. همه ما می خواهیم برخی از این نونهالان به تیم نخست راه یافته و تجربه اندوزی کنند تا روزی بتوانند به بازیکنان مهمی مبدل شوند.

*چه پیغامی برای هواداران داری؟

ما نمی توانیم خواسته بیشتری از هواداران داشته باشیم چرا که آنها هر روز به پشتیبانی بیشتر ما می پردازند. آنها با حضور خود، ورزشگاه سانتیاگو برنابئو را پر از جمعیت کرده و از تماشای بازی ها لذت می برند. می توانم تضمین کنم که تیم ما هرگز تسلیم نمی شود و در طول فصل همواره سعی در شگفت زده کردن آنها خواهد داشت. رقابت تازه آغاز شده است و شک ندارم که موفقیت های بیشتری در آینده انتظار ما را می کشد. امیدوارم در سال های آتی به مبارزه برای بدست آوردن عناوین بیشتر ادامه دهیم.

منبع:ONLYREALMADRID.COM

سه شنبه بیست و هفتم 11 1388
_سرخیو راموس(sergio Ramos)
محل تولد کاماس(اسپانیا)
روز تولد 30/3/1986
وزن 73 کیلوگرم
قد 183 سانتی متر


راموس محصول تیم جوانان باشگاه سویا است او به خاطر دویدن های سریعش در سمت راست و ارسال توپ به محوطه جریمه و همچنین دفاع خویش معروف است.
اولین پستی که راموس در سویا بازی کرد دفاع راست بود پستی که راموس اکثر دوران بازیگری خود را در ان بازی کرده است.
راموس برای اولین بار در سن 17 سالگی برای تیم سویا در لالیگا به میدان رفت و بعد از 2 سال بازی کردن در لالیگا به همراه سویا به تیم رئال مادرید منتقل شد.
رئال مادرید
راموس در 19 سالگی در سال 2005 با 27 میلیون یورو به رئال مادرید امد.این بازیکن بعد از ورود به رئال مادرید شماره 4 را که پیش از ان متعلق به فرناندو هیرو کبیر بود بر تن کرد.
اولین گلی که راموس برای رئال مادرید زد در لیگ قهرمانان اروپا و در مقابل تیم المپیاکوس بود .
در سال 2005 راموس یکی از مهره های اصلی تیم زیر 21 سال اسپانیا محسوب میشد او همچنین در سال 2004 با 18 سال سن برای تیم ملی بزرگسال اسپانیا بازی کرد که جوانترین بازیکن تاریخ اسپانیا نام گرفت.
راموس یکی از 11 بازیکن اصلی تیم ملی در جام جهانی 2006 المان بود که در انجا نیز به عنوان دفاع راست بازی میکرد و در سال 2008 راموس توانست به همراه تیم ملی اسپانیا بعد از 44 سال قهرمان اروپا شود.
سه شنبه بیستم 11 1388
_روز 20 می 1981 پسر بچه ای در محله موستولس شهر مادرید به دنیا امد که بعد ها به یکی از بزرگترین دروازه بانان دنیا تبدیل شد.
ایکر کاسیاس فرناندز نام کامل این دروازه بان است وی توانست در سال 2008 به افتخاری دست یابد که خیلی از بزرگان فوتبال اسپانیا ارزوی ان را داشتند.
رئال مادرید

او یکی از محصولات اکادمی باشگاه رئال مادرید است که در سال 1990 بازیهای خود را در این باشگاه اغاز کرد.

وی تا سال 1999 - 1998 در تیم جوانان باشگاه بازی می کرد تا اینکه در ان سال توانست اولین بازی رسمی خود را برای تیم باشگاهیش انجام دهد وی در ان سال جانشین بودو ایگنر دروازه بان اول رئال مادرید شد.

در سال 2000 با حضور در فینال لیگ قهرمانان اروپا در برابر والنسیا به جوانترین دروازه بانی تبدیل شد که در کل فینالهای تاریخ لیگ قهرمانان حضور می یابد.

در ان بازی رئال مادرید توانست با نتیجه 3 - 0 تیم والنسیا را شکست دهد و هشتمین قهرمانی خود را در این جام جشن بگیرد.
ولی در این بین کاسیاس دچار افت شدیدی شد و جای ثابت خود را به سزار سانچز داد ولی گویی فینال لیگ قهرمانان همیشه برای این دروازه بان خوش یمن است.

در فینال لیگ قهرمانان در سال 2002 سزار سانچز دچار مصدومیت شد و بار دیگر کاسیاس جوان درون دروازه رئال مادرید قرار گرفت تا این تیم بتواند با درخشش وی و زیدان با نتیجه 2 - 1 تیم المانی بایرلورکوزن را شکست داده و برای نهمین در اروپا به مقام قهرمانی نایل شود.

در سال 2008 قرارداد خود را با رئال مادرید تا سال 2017 تمدید کرد.
تیم ملی اسپانیا

اولین بازی کاسیاس برای تیمهای ملی اسپانیا مربوط می شود به حضور وی در تیم ملی زیر 17 سال اسپانیا که با 16 سال سن جوانترین عضو ان تیم بود.

کاسیاس توانست با این تیم در سال 1997 در فینال جام جهانی زیر 17 ساله های دنیا حضور پیدا کند و با شکست برزیل قهرمان دنیا شود.

در بین دروازه بانان تاریخ تیم ملی اسپانیا زوبیزارتا با 126 بازی ملی در مکان اول قرار دارد و کاسیاس با 114 بازی در رتبه دوم جای گرفته است و به زودی رکورد زوبیزارا را می شکند
کاسیاس همچنین توانست در سال 1999 همراه با تیم ملی جوانان اسپانیا به مقام قهرمانی جهان برسد.

اولین بازی ملی او برای تیم بززگسالان اسپانیا در سال 2000 و در مقابل تیم سوئد بود. در سال 2002 او ابتدا به عنوان جانشین سانتیاگو کانیزارس وارد جام جهانی شد ولی با تصادف عجیبی که موجب مصدومیت کانیزارس شد ایکر کاسیاس به عنوان دروازه بان اصلی اسپانیا در جام معرفی شد.

کاسیاس توانست در مرحله یک شانزدهم نهایی به یک قهرمان ملی تبدیل شود زیرا در ان مرحله اسپانیا به تیم ملی ایرلند جنوبی برخورد کرد و بازی به ضربات پنالتی کشیده شد.

کاسیاس جوان در ان بازی بود که مهارت خود را در گرفتن ضربات پنالتی با گرفتن دو ضربه به اهالی فوتبال نشان دهد.

کاسیاس در مسابقات مقدماتی یورو 2004 نیز دروازه بان اول اسپانیا بود که در دوره مقدماتی فقط 4 گل دریافت کرد ولی با این وجود اسپانیا نتوانست به طور مستقیم به دوره پایانی راه یابد و می بایست در بازی پلی اف به دیدار تیم نروژ می رفت که بار دیگر تیم ملی اسپانیا با درخشش کاسیاس موفق شد مجوز حضور در مرحله نهایی یورو را کسب کند در ان دو بازی کاسیاس موفق شد دروازه خود را بسته نگه دارد.

کاسیاس در جام جهانی 2006 نیز حضور داشت و با وجود اینکه فقط 2 گل دریافت کرد ولی تیم ملی اسپانیا نتوانست به مقام درخور توجه ای دست یابد.

کاسیاس در یورو 2008 به عنوان کاپیتان جام قهرمانی را بالای سر برد تا تیم ملی اسپانیا بتواند با کاپیتانی وی بعد از 44 سال بار دیگر بر بام فوتبال اروپا بنشیند.
اوج کار کاسیاس در این جام به بازی مقابل تیم ملی ایتالیا برمی گردد . این بازی در واقع تقابل دو دروازه بان اول دنیا به حساب می امد در طرفی بوفون و در سوی دیگر کاسیاس قرار داشت و هر دو دروازه بان نیز کاپیتان تیمهای خودشان بودند.

این بازی به ضربات پنالتی کشیده شد که کاسیاس با گرفتن 2 ضربه از بازیکنان تیم ایتالیا توانست بوفون را شکست دهد.
سه شنبه بیستم 11 1388
_نام : خوزه ماریا گوتیرز هرناندز
محل تولد : اسپانیا / مادرید
تاریخ تولد : 31/10/1976
پست : هافبک
وزن : 168 پوند / 76 کیلوگرم
قد : 1/6 اینچ / 185 سانتیمتر ملیت : اسپانیایی
بیوگرافی :
به راستی عنوان مادریدیستا برازنده اوست بازیکنی که تمام دوران ورزشی خود را در رئال مادرید سپری کرده است و الگوی خوبی برای جوانان باشگاه است گوتی از 9 سالگی به رئال امد و در همه تیمهای پایه این تیم بازی کرده است دوران اوج گیری این بازیکن به زمانی بر میگردد که در تیم زیر 20 ساله های رئال مادرید توپ میزد چرا که گوتی در حالی که در پست هافبک بازی میکرد توانست میانگین 30 گل در فصل را به دست اورد .

در سال (1996 – 1995 ) به تیم (ب) رئال مادرید (کاستیای امروزی ) پیوست و به واسطه پاسهای عالی و درجه یکی که میداد توجه والدانو را به خود جلب کرد و همین امر باعث شد والدانو به گوتی شانس حضور در ترکیب اصلی را بدهد و برای اولین بار در 2 دسامبر 1995 در بازی برابر سویا از این بازیکن استفاده کند

اولین حضور واقعی گوتی در سطح اول فوتبال در زمان مربیگری ویسنته دل بوسکه بود .
دل بوسکه ای که خود به جای بنیامن توشاک بر مسند هدایت رئال مادرید نشسته بود توانست در فصل 1999/2000 , هشتمین قهرمانی اروپا را به باشگاه رئال مادرید هدیه دهد .
گوتی بعد از اتمام هر تمرین , ساعتی را در سالن بدنسازی می ماند و از نظر فیزیکی خود را روز به روز بالاتر می کشاند و سپس در کارهای تاکتیکی نیز همین برنامه را در پیش گرفت از اینرو خیلی زود توانست با بازیهای درخشانش به تیم ملی اسپانیا نیز راه یابد .
یک سال بعد رئال گوتی را در ترکیب اصلی خود پذیرفت و این بازیکن جانشین مورینتس مصدوم شد و توانست زوج خطرناکی همراه با رائول تشکیل دهد و با به ثمر رساندن 14 گل نقش بسزایی در کسب 28 قهرمانی لیگ برای رئال مادرید ایفا کرد .

توانایی گوتی در بازی کردن در پستهای مختلف موجب شگفتی مربیان است به طوری که توانایی بازی کردن به عنوان هافبک چپ , هافبک دفاعی , مهاجم دوم را داراست ولی پست اصلی این بازیکن هافبک تهاجمی است .
در نوامبر 2006 گوتی یک قرار داد طولانی با رئال مادرید و تا تاریخ 6 ژوئن 2010 به امضا رساند .او در حال حاضر کاپیتان دوم تیم است.

شخصی :
علاوه بر فوتبال به تنیس و تنیس روی میز و بستکبال نیز علاقه دارد و مطالعه زیادی در مورد همه ورزشها میکند . هیچ چیز مثل سپری کردن اوقات با همسر و دو فرزندش برای او جذاب نیست . او همچنین علاقه زیادی به خواهرش دارد و خانواده اون هنگامی که رئال در برنابئو بازی میکند برای دیدن بازیهای وی به ورزشگاه میروند .به گفته گوتی بهترین دوست و راز دار او مادرش است. 
سه شنبه بیستم 11 1388
_او مثل یک ستاره برزیلی بازی می کند." رونالدو، سال 1997، هنگامی که در بارسلونا بازی می کرد.

" شما همیشه باید به این نکته اشاره کنید: با داشتن فقط 17 سال در تیم اول رئال مادرید...خارق العاده است!" امیلیو بوتراگنو، سال 1998

"رائول قادر است کاری انجام دهد که فقط عده ی انگشت شماری در جهان می توانند انجام دهند: بازی در یک استادیوم که با جمعیت صد و ده هزار نفر پر شده، با حالتی که انگار دارد در حیاط خانه اش بازی می کند." آلفردو دی استفانو، سال 1998

"وقتی بر حسب اتفاق روزی بازی رائول را تیم سوم رئال مادرید دیدم، می دانستم که باید توسط فرشته ها لمس شده باشد...نمی توانستم راجع به او اشتباه کرده باشم..!" "او بالاخره به یک سوپراستار جهانی مثل بوتراگنو تبدیل می شود." "او هنوز جوان است، بسیار باهوش است و به قدر کافی برای شناسایی اهدافش وقت دارد." " رائول شخصیت فوق العاده ای دارد...می تواند اگر بخواهد یک قطار را نگه دارد...او کاملا یک نابغه ی خدادادی است..!" خورخه والدانو، سال 1999

"او به دنیا آمده تا ستاره شود...او شاهزاده مادرید است." فابیو کاپلو، 15 نوامبر سال 1999

"با اینکه خیلی جوان است، مسئولیت بالایی در تیم رئال مادرید دارد. رائول هرگز خودش را پشت بازیکنان بزرگتر رئال مخفی نکرده. در حال حاضر همه چیز رئال بر روی رائول متمرکز است. بازیکن باهوشی که وارث شماره 7 امیلیو بوتراگنو است و توانسته همچون خود امیلیو، با این شماره بدرخشد." برند شوستر، سال 2000

"وقتی رائول مقابل شما پدیدار میشه، هیچ وقتی برای واکنش نشان دادن ندارید. چون او به طرز خارق العاده ای سریع فکر و عمل می کند..." آلبرتو سرجی، سال 2000

"_رائول یک ستاره طراز اول است. یک تعادل برقرار کننده خوب، یک گلزن خارق العاده، خیلی باهوش، خیلی سریع و بینهایت متعصب." سر بابی رابسون، سال 2000

"رائول بهترین اسپانیا و اروپاست...البته بعد از من (می خندد) او خیلی جوان است ولی کیفیت بازی اش از حد تصور فراتر می رود. او از آن دست بازیکنانی است که نتیجه بازی را به میل خودشان تغییر می دهند. متاسفانه، به طور شخصی او را نمی شناسم ولی به نظرم پسر گلی می آید!" کریستین ویری، 18 آپریل سال 2000 در مارکا

"رائول شما را بینهایت هیجان زده می کند...هر وقت بازی می کند در ذهنش فقط گلزنی می چرخد. او از آن بازیکنانی است که همیشه با کوچکترین حرکتش از جایتان می پرید." تیری آنری، 25 ژوئن سال 2000

"رائول در واقع کاپیتان واقعیست. بدون او در زمین تقریبا همه گیج هستیم. او بار روحی همه 11 نفر تیم را بر دوش می کشد. به لحاظ شخصی، او واقعا فوق العاده است. او بهترین کمک برای من بود تا با شرایط رئال وفق بگیرم." لوئیس فیگو، 12 ژانویه 2001

"_رائول حقیقتا لایق توپ طلایی اروپاست. او بعد از مدتها، یکی از بهترین مهاجمانی است که تا کنون دیده ام." زین الدین زیدان، 8 دسامبر 2001، مجله دیلی اسپورت

"_رائول لایق بالون دور (توپ طلایی) است." هنری پیرس، فابیو کاپلو، فابیو کاناوارو، خاویر ساویولا، کارلو آنچلوتی، آندری شوچنکو، استیو مک منمن، ماکه له له، ریوالدو، فیگو، زیدان، هلگرا، کاسیاس، ویسنته دل بوسکه، خاویر مندیتا و.....

"_ پله  _رائول یک بازیکن عالیست. همیشه کارآمد است، از لحاظ روحی جنگنده است و تکنیک نابی دارد. من همیشه بازی های لالیگا را می بینم و هرگز دست از تحسین این بازیکن برنمی دارم. او همیشه یک چیز تازه رو می کند. بدون شک، او عالیست." ادسون آرانتس دوناسیمنتو (پله)، 2 دسامبر 2001

"من همیشه رائول را تحسین کرده ام و می کنم. او فقط 23 سالش است ولی نزدیک 150 گل برای رئال مادرید به ثمر رسانده. هر سال حدود 25 گل در لیگ و 7-8 گل در لیگ قهرمانان می زند و من احساس می کنم به آنچه لایقش است نمی رسد. من واقعا در معتبر بودن توپ طلایی شک دارم. متحیرم که باید برای بردنش در زمین خوب بازی کنی، یا مثل اکثر کسانی که برنده آن بوده اند خودت را برابر دوربین های تبلیغاتی خوب نشان بدهی. شاید رائول هم به دلیل دوری از حاشیه تا کنون برنده بالون دور نبوده است. وقتی به آمار نگاه میکنم...14 گل در 15 مسابقه...7 گل در 8 مسابقه...باورنکردنی است!" تیری هانری، 13 دسامبر سال 2001

"رائول خیلی باهوش است. همیشه میداند بازیکنان به کدام طرف می رود. ذهن همه را می خواند و همیشه می داند توپ از کجا سر در میاورد. به نظرم حرکات او با توپ مرگبار است!" کلود ماکلله، 3 آپریل 2001 در Channel +

"توپ طلایی؟ به نظر من رائول. شوکه شدین؟ او بهترین است." مارکو فن باستن، 11 مارچ 2002 در روزنامه مارکا

"برای بردن توپ طلایی، رائول همه ی خصوصیات را دارد. او عناوین بسیاری با تیمش کسب کرده و در تمام آنها نقش کلیدی داشته است. اما باید اعتراف کنیم که توپ طلایی با نفوذ روزنامه ها و شرکت های تبلیغاتی داده می شود." هریستو استوکوف، 19 نوامبر 2002 در مارکا

"برای این مجله متاسفم...حس میکنم اعتبارش را از دست داد. با تمام احترامی که برای مایکل (اوون) قائلم، معتقدم رائول و فقط و فقط رائول باید توپ طلا را می برد. اوون امسال سال خوبی داشت درحالی که رائول مدتهاست که لایق توپ طلایی و حتی بیشتر از آن بوده. به هر حال فراموش نکنیم که برای توپ طلایی، خبرنگاران تصمیم می گیرند. نه سرمربیان و فوتبالیست ها." فابیو کاپلو، 17 دسامبر سال 2001

"من از سال 1999 تا کنون گفته ام. وقتی مراسم اهدای توپ طلا آغاز میشود همیشه شگفت زده می شوم که رائول را برنده نمیبینم...این همیشه کمی...آخه چطور ممکنه؟! بازیکنی به پرافتخاری او، به کلاس و هوش او تا کنون توپ طلا را نبرده باشه؟" فرناندو هیه رو کبیر، 6 دسامبر سال 2002 (رائول از سال 99 تا سال 2004، به نظر اهالی محفل فوتبال، باید توپ طلا را می برد)

"من گل های رائول برابر آلمان رو دیدم و واقعا بسیار برایش خوشحالم. او ثابت می کند که بهترین بازیکن است و در 25 سالگی رکورد فرناندو هیه رو را شکست (که 29 گل برای اسپانیا زده بود). حالا رائول بهترین گلزن تاریخ اسپانیاست. زدن 33 گل در 59 مسابقه با اسپانیا بسیار مهم است. رائول حالا بدون شک مهم ترین و بهترین بازیکن اسپانیاست. رائول گذشته ی درخشانی داشته و آینده ی درخشانی هم پیش رویش است. مدتهاست که رائول باید توپ طلا را می برده اما به دلایلی اینطور نشده. رائول فوق العاده است و از هر کدام از سرمربیانی که تا حالا در زندگی اش با آنها کار کرده چیزی آموخته است. فکر میکنم مهمترین چیزی که من به او آموخته ام سخت کوشی است و از همین جا به او تبریک می گویم که اینقدر عالی این درس را یاد گرفته و به کار بسته است." فابیو کاپلو، 13 فوریه 2003 در Libre Directo

"بعد از بازگشت از چین، با دیدن نتایج بازی های دوستانه ملی در سراسر دنیا، از جدیدترین افتخار رائول با خبر شدم. با دو تا گلی که به الیور کان زد (که برای ما، هم تیمی هایش، عادی است که او اینکار را بکند) او حالا بهترین گلزن تاریخ اسپانیاست. بهتر از دی استفانو، بوتراگنو، هیه رو و همه ی اسطوره ها. این یک افتخار دیگر است که به لیست دراز افتخارات رائول اضافه می شود. برای من دیگر عادی شده که او در 25 سالگی بسیار بزرگ است. برای من افتخار بزرگی است که هم تیمی رائول هستم و کنار او در خط حمله بازی می کنم." رونالدو، 14 فوریه 2003 در وب سایت شخصی اش.

"من توپ طلای سال 2002 را به رونالدو نمی دادم. توپ طلا باید به کسی داده شود که همه ی فصل عالی باشد. به نظرم رائول بهتر بود. به خاطر ظرافت و تکنیک و مهارت خارق العاده روحی و روانی اش. برای من رائول شماره یک است." یوهان کرایف، 25 فوریه 2003 در روزنامه اکیپ

"رائول حالا سمبل رئال مادرید و نمود تاریخ آن است. او وارث خصوصیات بوتراگنو است. او یک دوران طلایی را به مادرید آورد و من از اینکه اینهمه رکورد می شکند خوشحالم چرا که من باور دارم، و من امیدوارم، که زندگی رائول به بزرگترین افسانه و اسطوره ی تاریخ مادریدیسمو تبدیل شود...بیشتر از هر اسطوره دیگری ]...[ رائول یک بازیکن کامل است. او یک شماره 9 نیست...نه، 9 برای او کافی نیست. به نظر من رائول نه کاملا یک مهاجم است و نه کاملا یک هافبک...او چیزی خارق العاده بین این دو است. او یک 9.5 است!...دیگر وقتش رسیده که توپ طلا را به رائول بدهند. به نظرم باید بهانه خوبی برای اینکه تا حالا اینکار را نکرده اند داشته باشند." هوگو سانچز، 2 مارس 2003 در روزنامه AS بعد از اینکه رائول رکورد او را در رئال شکست.

"رائول در باک بنزین پیدا می کند، حتی وقتی که به هیچ عنوان چیزی باقی نمانده!" ویکتور فرناندز، 5 مارس 2003

سر الکس فرگوسن  "اصلا نمیشود رائول را متوقف کرد. فقط کافی است که پا به توپ شود و ناگهان بنگ (!) درست مثل کاری که امشب کرد. ما میدانیم زیدان و فیگو بازیکنان عالی هستند اما می توانیم آنها را نگه داریم. مقابله با رائول خیلی سخت است. تنها امید من این است که او مسافرت را دوست نداشته باشد. وگرنه حتی در استادیوم خودمان هم نمی توانیم رائول را متوقف کنیم. رئال مادرید در این چند سال اخیر یازیکنانی فوق العاده داشته است اما در حال حاضر، رائول بهترین بازیکن دنیاست." سر الکس فرگوسن، 10 آپریل 2003 در soccerage.com

"ما رائول را خوب می شناسیم. اما فرگوسن و من امشب یک رائول جدید کشف کردیم. یک رائول متفاوت...چرا؟ چون اصلا ساده نیست که هم بازی خوانی کنید و هم تیزهوشی نشان دهید. ظرفیت رائول برای پیشرفت در فوتبال از هر بازیکن دیگری در فوتبال دنیا بیشتر است. حرکات رائول شگفت انگیز است. برای من، جدا از آن دو گل، او مرا به طرزی جادویی مسحور کرد، تکرار می کنم، به طرزی جادویی. رائول همیشه، بدون شک همیشه انتخاب درستی می کند. اصلا او یک کاری می کند که انتخاب درست به میل او تغییر کند. برای مثال او همزمان 7 بازیکن تیم را می بیند. اگر لوئیس (فیگو) جایش را عوض کند او به جای فیگو می رود. اگر رونالدو به وسط بیاید او کنار می رود و درک عجیب و غریبی از بازی زیدان دارد. و همه ی این کارها را آنقدر سریع انجام می دهد که چشم را خیره می کند. این کار اصلا ساده نیست. امشب رائول حقیقتا ما را جادو کرد...!" کارلوس کیروس، بعد از بازی رئال-منچستر، 10 آپریل 2003 در AS

"رائول خیلی دوست داشتنی است و لیاقت توپ طلا را دارد. من او را به این خاطر دوست دارم که بسیار از خود گذشته است و همیشه برای تیم بازی می کند." پاول ندود، 26 آپریل 2003 در مارکا

"او یک هیولاست چون بیش از 5 سال است که همینطور عالی باقی مانده." پله، 19 می 2003
.
.
.

"برایم همیشه افتخار بوده که با او همبازی شدم. می خواهم بداند که در زندگی چیزهای زیادی یادم داد و همیشه او را به عنوان بهترین کاپیتان در ذهن دارم. رائول واقعا شخصیت بزرگی است." دیوید بکام، 11 ژوئن سال 2007
دوشنبه دوازدهم 11 1388
_کاکای برزیلی جایزه معروف "مارکا" را که به ورزشکاران موفق و دارای اعتبار ورزشی فراوان داده میشود را از آن خود کرد.
از افتخارات این هافبک 27 ساله میتوان به جام جهانی 2002 - جام کنفدراسیونهای 2005 و 2009 - لیگ قهرمانان اروپای سال 2007 - دو سوپرکاپ اروپا در 2003 و 2007 و یک جام اسکودتوی سال 2004 اشاره کرد.
او با دریافت این جایزه به جمع افرادی چون مایکل جردن - دی استفانو - پله - والنتینو روسی - رافا نادال - رائول  - گاسپاروف و ایکر کاسیاس پیوست.
او در مراسم تحویل جایزه اش گفت :
"من خیلی چیزها را میخواهم در رئال ببرم هم با تیمم هم به صورت انفرادی. میخواهم در باشگاهم با عظمتی که در آن هستم با کسب جامهای فراوان تاریخ ساز شوم. این اولین عنوانی است که من به عنوان یک مادریدیستا کسب کردم!"
دوشنبه دوازدهم 11 1388
_روبن دلارد هافبک اسپانیایی رئال مادرید در مصاحبه با Goal.Com اظهار نظرات جالبی کرد.

روبن دلارد هافبک توانای اسپانیایی به Goal.Com گفت که مصدومیت اورا خیلی اذیت میکند و دوری از فوتبال را نمیتواند تحمل کند و عنوان کرد که میخواهد هرچه زودتر بهبود یافته و رئال مادرید را در راه قهرمانی همراهی کند .

دلارد در مورد مصدومیتش گفت:" تست های پزشکی هنوز هم در جریان است ,نمیتوانم تاریخ دقیق برگشتنم را بگویم ولی ثانیه شماری میکنم تا بتوانم دوباره بازی کنم".

دلارد در مورد عملکرد رئال مادرید در این فصل گفت:" بعد از گذشت هر بازی تیم بهتر و بهتر میشود . از کادر فنی و بازیکنان فوق العاده ی برخوردار هستیم و مطمئنم که ما میتوانیم بارسلونا را متوقف کنیم و به قهرمانی برسیم".

دلارد در مورد فوتبال اسپانیا نیز افزود:" هم اکنون فوتبال اسپانیا دوران طلایی خود را سپری میکند و لالیگا نیز توسط اکثر فوتبال دوستان به عنوان بهترین لیگ جهان تلقی میشود".
دوشنبه دوازدهم 11 1388
X