_ دانشجوی دانشگاه ها از ترم 1 تا ترم 8: واقعیت های تاسف بار بعضی از افراد ( مسئولین بجنبند که جامعه از دست رفت )

ویژگی های کلی:این دختران (یا پسران)  از آن دسته دخترانی هستند که تا زمان ورود به دانشگاه با واژه ای به اسم پسر غریبه هستند و تنها وسیله نقلیه ای که سوارشده اند اتوبوس می باشد.از نظر شکل ظاهری بیشتر شبیه مردان غیرتمند و با خدا هستند!!! ( در مورد پسران هم صادق هست تا حالا سبیلشون رو نزدن یه باره جو گیر می شن)

خصوصیات این  دانشجویان :

ترم 1- اصولاً وقتی به آنها بگویید با سه حرف پ- س – ر یک کلمه معنی دار بسازید مخ آنها ERRORمیدهد ( پسر ها هم به همین منوال)  ! چون فکر میکنند تنها دانشجوی این مملکت هستند عمراً کسی را تحویل نمیگیرند.و تا وقتی که قبل از اسمشان کلمه مهندس و دکتر را به کار نبرید جوابتان را نمی دهند!  فقط برای عملیات قضای حاجت به WC می روند.طولانی ترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه تا خانه می باشد.به پسران همکلاسی به چشم خواستگار نگاه می کنند.تمام کتب ترم اول را می خرند و با دقت جلد میگیرند.سوژه خنده دانشجویان ترم بالایی هستند. وقتی به آنها سلام میکنید به چشم یک مزاحم خیابانی به شما نگاه میکنند!(بی جنبن دیگه!!!) درفاصله بین کلاسها نان و پنیر دستپخت مادر را میل میکنند تا انرژی بگیرند! ( در مورد پسر ها هم کاملا صادق هستن ایشون )

ترم 2 – همچنان قادر به ساختن کلمات معنی دار نمیباشند!متوجه میشوند به غیر از آنها افراد دیگری نیز به اسم دانشجو تو این مملکت هستند! به مقداربسیار ناچیز از قطر ابروها کاسته میشودولی سیبیل جزیی از اعضای ثابت بدن می باشد ( اینجاست که فساد وتباهی شروع  میشه خدا اخر وعاقبت و اخرت هممون رو بخیر کنه).سر کلاس متوجه موجوداتی عجیب و غریب میشوند اما اسم آنها را نمی دانند.کماکان مسیر دانشگاه تا خانه بدون هیچ کم و کاستی طی میشود.نیمی از کتاب های ترم را میخرند و نیمه دیگر را از کتابخانه میگیرند.
اگر به آنها سلام کنید در جواب زمزمه نامفهومی میشنوید با این مضمون:سلام علیکم ورحمة الله و برکاته! دو- سه بار از جلوی تریای دانشکده رد میشوند اما جرأت داخل شدن را ندارند!(استغفرالله)

ترم 3 - به معنای واژه پسر پی می برند و با ماهیت آن موجودات عجیب و غریب آشنا می شوند.به این نکته حیاتی پی می برند که تنها استفاده WC قضای حاجت نیست!!!سوژه خنده پیدامیکنند . همه کتابها را از کتابخانه می گیرند و متوجه میشوند که تا 4 جلسه میتوانند سر کلاس غیبت کنند.می فهمند که شهر خیلی بزرگ است و غیر از خانه شان جاهای دیگری هم دارد! تریا دانشکده تبدیل به پاتوق آنها میشود.در جواب سلام شما میگویند سلام! ( خواص هم همینطوری تغییر می کنن دیگه .چرا گیر می دین ) ( پسر ها هم تازه می فهمن چه وضعی هست تو این دانشگاها )


ترم 4 – با واژه BF آشنا میشوند اما راه و رسم تور کردنش را بلد نیستند.ابروها نازکمیشه وسیبیل ناپدید!در ساعت های استراحت بین کلاسها و حتی وسط کلاس ها به WC میروند!همیشه در دانشگاه از قسمتهای ''پر پسر'' عبور میکنند.شروع میکنند به پرسیدن آدرس از پسرای خوش تیپ دانشگاه!(نکته:اگر دیدید که جلوی در آموزش یه دختر ازتون آدرس آموزش رو پرسید پس: 1- دختره ترم 4 درس میخونه.2-شما خوشتیپید!.3 – لطفا به یاد اخرت واتیش داغش باشین )شروع میکنن به نوشتن جزوه !هر 2-3 شب یکبار به خانه میروند برای حاضری و به خاطر غر زدنهای مامان بابا.(خوب پدر مادرن دیگه دلشون تنگ میشه شما به بزرگی خودتون ببخشید!) و تعویض لباس و بقیه روز ها خونه دوستشون درس میخونن!(آره جون خودت .بیچاره پدر ,مادره خبر نداره خوابگاه دخترا بغل خوابگاه پسراست . کوتاهی مسئولین هستش دیگه  !!!!) در جواب سلام شما میگویند:سلام.چطوری؟خوبی؟    (  پسرها هم همینطور میشن و کلا هی میگن به به   به به. )

 

ترم 5 –یکی از این موجودات خوش خط و خال (BF ) را بدست می آورند اما چون تازه کار هستند بامبول های زیادی سرشان پیاده میشود!اصلاً سرکلاسها نمی روند و از دانشگاه فقط با WC کار دارند!چون BF دارند دیگه احدی را تحویل نمیگیرند و درست مثل ترم یک میشوند( چون این دفعه
فکر میکنن فقط خودشونن که BF دارند و آسمان باز شده این پسره افتاده تو بغل اینا! =آخر بی جنبگی)کوتاهترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه به کافی شاپ و سپس خانه میباشد.از چهره مردانه گذشته تنها خاطره ای باقی مانده است!(اینجاست که میگن مردونگی مرده!!!) به دلیل افزایش آرایشات روی صورتشون اضافه وزن می آورند و برای جبران آن از مقدار شلوار و مانتو شان کم میکنند!یک میز اختصاصی برای خودشان و BFشان در تریا دانشکده رزرو است!تابلو میشوند.کارکنان حراست دانشگاه آنها را به اسم کوچک می شناسند.سند کمیته انضباطی را به نامشان میکنند!در جواب سلام شما (بعد از 10 دقیقه!) می گویند:اوا سلام ببخشید حواسم نبود(طرف داره عاشق میشه و حواسش یه جای دیگست....)

 

ترم 6 – خیلی تابلو میشوند!عاشق میشوند! مورد سوءاستفاده قرار میگیرند!مشروط میشوند!!! خاک برسر میشوند  


ترم 7 –به طرز وحشتناکی تابلو میشوند! در عشق شکست میخورند!مشروط میشوند!


ترم 8 – دوباره آدم میشوند.دیگر تابلو نیستند چون جوانان مستعد دیگری جای آنها را میگیرند(من لذت می برم میبینم این جوونارو.......! ما رو هم از راه منحرف کردند )جای جا ی دانشگاه برایشان خاطره انگیز است.مثل بچه آدم این ترم درس میخوانند فارغ میشوند.در به در دنبال شوهر میگردند.به نگهبان جلوی در دانشگاه هم...
پا می دهند.عضو مارشال – مدرن میشوند و عکس یک بدبختی را میبینند.(متوجه میشوند خداوند چه علاقه بسیار زیادی به خلق گلابی دارد!! احتمالاًاون بدبخت همون گلابی هستش که از پشت کامیون افتاده ..........!!!) به او پیشنهاد دوستی میدهند و از چاله به چاه می افتند!!!!

بعد از دانشگاه: ازدواج میکنند و رخت بچه میشورند ( پسر ها هم میرن رو تاکسی کار میکنن )

ببینین متاسفانه  بعد 30 سال چجوری بعضی از مردم تغییر کردن ( به نظر من خانواده ها مشکل اساسی هستن )

 

دسته ها :
پنج شنبه بیستم 12 1388

_چو شد روز کاکا بپوشید گبر
نگهبان تن کرد بر گبر ببر
گذشت از ژاوی و بالا گرفت
همی ماند زو کاتالان در شگفت
خروشید کای والدز خوش خیال
هماوردت آمد برآرای کار
زنیرنگ کاتالانی بدین سان درست
وگرنه که پایت همی گور جست
بکوبمت زین گونه امروز چنان
کزین پس نبیند تو را زنده کاتالان
من امروز نز بهر جنگ آمدم
پی انتقام و نام و ننگ آمدم
همی گفت کای پاک دادار هور
فزاینده ی قدرت شوت و زور
همی بینی این پاک تیم مرا
روان مرا هم توان مرا
که چندین بشوتم که این والدزار
مگر سربپیچاند از ان کارزار
چو کرد او بر آن توپ روی پا
ز روی چمن اندر آمد هوا
بزد توپ بر چشم والدزار
سیه شد جهان پیش آن نامدار
خم آورد بالای سر و تنش
بشد توپ گل ، خاک بر سرش

"سپیدقو"

پنج شنبه بیستم 12 1388

_طرف لب دریا همش داد میزد آفرین، ما شا ا .... ،ازش میپرسن چه کار میکنی ؟میگه : پسرم یک ساعته رفته زیر آب هنوز بر نگشته ... عجب نفسی داره ... !

تو جاده پلیس جلو یه ماشینو میگیره و میگه چون از صبح اولین کسی هستی که کمربند ایمنی بستی برنده 100 هزار تومن شدی حالا میشه بدونم میخای باهاش چی کار کنی؟ مرد میگه:میرم گواهینامه میگیرم زنش سریع میگه :جناب سروان این وقتی مشروب میخوره پرت و پلا زیاد میگه بچشوون از اوون پشت میگه بابا نگفتم با ماشین دزدی قاچاق نکنیم؟ یه صدا از صندوق عقب میاد :از مرز رد شدیم یا نه؟

می دونی چرا توشک رو قبل از دوختن با چوب می زنن ؟ چون بعدا هر چی دید صداش در نیاد ...

حیف نون می ره ماشینش رو بیمه کنه، آقاهه بهش می گه: خدا کنه هیچ وقت از این بیمه استفاده نکنی. غضنفر می گه: اگه اینطوریه که الهی تو هم از این پول خیر نبینی!

حیف نون با نامزدش میرن بیرون، گم می شن. دختره می پرسه حالا چی کار کنیم؟ حیف نون می گه تو برو خونتون، من برای خودم یه فکری می کنم.

به یارو می گن نظرت در مورد گرون شدن بنزین چیه؟یارو می گه برای ما که فرقی نمی کنه ما همون 1000تومن بنزین رو می زنیم

از یک معتاد میپرسن چطور شد که معتاد شدی؟ میگه با بچه ها قرار گزاشتیم روزهای تعطیل تفریحی بکشیم یه هویی خوردیم به عیدنوروز.

یارو میره سمعک بخره، فروشنده میگه: همه جورشو داریم، 1000 تومنی تا 1000000 تومنی.
یارو میگه: 1000 تومنی اش چه جوری کار میکنه؟
فروشنده میگه: این اصلا کار نمیکنه فقط چیزی که هست وقتی مردم اینو میبینن، بلندتر حرف میزن.

حیف نون آخر عمری بچه هاشو جمع میکنه دور خودش و به هر کدوم یه تیکه چوب میده میگه بشکنید. همه میشکونن … به هر کدوم 5 تا چوب بیل میده میگه بشکونید. همه میشکونن… به هر کدوم 10 تا دسته بیل میده میگه بشکونید . همه میشکونن…! بر میگرده میگه پاشید گمشید برین بیرون جنبه یه نصیحت کردنم ندارید….

حیف نون میره خواستگاری. مادره دختره به غضنفر میگه : دختر رو پسندیدی؟میگه : حالا ما بریم یه دور بزنیم بعدا مزاحم میشیم.

حیف نون میره خواستگاری طرف میگه میخوام درس بخونم میگه پس ما میریم یه دو ساعت دیگه میایم!

طرف از باجه تلفن میاد بیرون میگن سالمه میگه آره فقط آفتابه نداره!

یه روز حیف نون به پسرش می گه این جوری که تو داری درس می خونی در آینده حتی یه گوساله هم نمی شی. اصلا می دونی گوساله چیه ؟ پسر: آره که می دونم گوساله، کسیه که باباش گاو باشه.

پدر برای اولین بار دید که دخترش به جای اینکه دو ساعت با تلفن حرف بزنه بعد از یک ربع حرف زدن تلفن رو قطع کرد. پدر پرسید: کی بود؟ دختر جواب داد: شماره رو عوضی گرفته بود

یه روز حیف نون داشته دنده عقب با ماشین از کوه میرفته بالا بهش میگن چرا دنده عقب میری میگه آخه می ترسم بالا جا نباشه نتونم دور بزنم بعدا وقتی می خواسته پایین بیاد باز می بینن داره دنده عقب می یاد میگن الان چرا دنده عقب می یای میگه اخه بالای کوه جا بود تونستم دور بزنم.

سه نفر میرن دزدی- صابخونه بیدار میشه و دزدا هر کدوم میرن تو یه گونی قایم میشن!صابخونه میاد و به گونی اول لگد میزنه..یارو صدای نون خشک در میاره! به دومی لگد میزنه .. صدای گردو در میاره! به گونی سوم که غضنفر توش بوده لگد میزنه ... هیچ صدایی در نمیاد..دویاره محکمتر لگد میزنه... باز صدا نمیده!؟ دفعه سوم که لگد میزنه حیف نون با عصبانیت میاد بیرون میگه بابا ..آرده ، آرد ..آرد صدا نداره میفهمی.

حیف نون میره طوطی سخنگو بخره، فروشنده بهش یه جغد میده، بعد از یه مدت دوستای حیف نون بهش میگن: یاد گرفته حرف بزنه یا نه؟ غضنفر میگه: هنوز نه ولی خیلی توجه میکنه  

نحوه عملکرد حراست دانشگاه : دیروز : از پذیرفتن خانم های بدحجاب معذوریم!!! امروز: از پذیرفتن خانم ها، با شلوار کوتاه معذوریم!!! فردا : خواهشا با شلوار وارد شوید.

طرف رادیولوژیست می شه یه مریض میاد جواب عکسشو بگیره بهش می گه یه دنده سمت راست قفسه سینتون شکسته که من تو فتو شاپ واستون درستش کردم.

به حیف نون میگن یک معما بگو، میگه اون چیه که زمستونا خونه رو گرم میکنه تابستونا بالای درختو؟! یارو هرچی فکر میکنه جوابشو پیدا نمیکنه، میگه: نمیدونم، حالا بگو چیه؟ حیف نون میگه بخاری! یارو کف می‌کنه، میگه: باباجان بخاری زمستونا خونه رو گرم میکنه ولی تابستونا چه جوری بالای درختو گرم می‌کنه؟ حیف نون میگه: بخاریِ خودمه دوست دارم بگذارمش بالای درخت!

حیف نون یه تیکه یَخو گرفته بوده بالا، ‌داشته خیلی متفکرانه بهش نگاه می‌کرده. رفیقش ازش میپرسه: چیرو نگاه میکنی؟ غضنفر میگه:  ازش آب میچیکه ولی معلوم نیست کجاش سوراخه!

به حیف نون میگن تو به زندگی پس از مرگ اعتقاد داری ؟ میگه 100% آخه من خودم 2 سال بعد از مرگ پدرم به دنیا اومدم

حیف نون داشته رادیو پیام گوش میداده،‌ گزارشگره میگفته: راه بهارستان به امام حسین بسته‌است، راه انقلاب هم به امام حسین بسته‌است… غضنفر میگه: باشه بابا بستس که بستس، دیگه چرا هی به امام حسین قسم میخوری؟!
حیف نون به شکمش میگه: تا کی من کار کنم تو بخوری شکمش جواب داد : میخوای من کار کنم تو بخوری.
حیف نون رفته بود دومیدانی از بغلیش میپرسه: اینا برای چی میدوند؟ یارو میگه: برای اینکه یک نفر اول بشه! حیف نون میگه: خب بقیه برای چی میدوند؟!؟

دسته ها : جک
چهارشنبه نوزدهم 12 1388
X